از شهری که با مسافرهایش مهربانترین است، به تهران خاکستری برمی گردیم و این برگشتن مثل تمام شدن باران می ماند. تا وقتی می بارد تهران دلت زیباترین شهر دنیاست و از لحظه ای که تمام می شوددوباره غبارها برمی گردند و روی هم می نشینند. ما چرا اینقدر مقیم و ساکنیم که همیشه باید باد بوزد تا چیزی عوض شود؟