برای "قلم".

رفت و رفت تا رسید به ما. به ما که خودمان را روایت کنیم. که زیر سوال ببریم. دیگری را مسخره کنیم. بترسیم. گردن کشی کنیم. پوزخند بزنیم. مضطرب باشیم. آرامش القا کنیم. برویم. بایستیم. تماشا کنیم. بپرسیم و سرگردان باشیم.

به ما رسید و ما سرگردان شدیم. رفتیم و نرسیدیم. رفتیم و نرسیدیم. رفتیم و فقط سرگردان‌تر شدیم. به ما رسید و شد اضطراب. به ما رسید و ترس ما را برداشت. اعتماد به نفسش رسید به عده‌ای. اضطرابش به ما. آرامشش به ...

نوبت رسید به ما و ما مثل در بیابان مانده‌ها حیران شدیم. گشتیم و گشتیم. گاهی رفتیم و رفتیم. گاهی ماندیم و ماندیم و پوسیدیم. طغیان کردیم. از خودمان متنفر شدیم. گاهی مشت شدیم و دلمان خواست بزنیم خودمان را له کنیم، موهایمان را کندیم. با آستینمان حتی دعوایمان شد. نوبت به ما رسید و ما باختیم. بازی نکرده دستهامان را بالا بردیم از عصبانیت. گاهی هم از خستگی.

بازی اما هیچ وقت لحظه‌ی خستگی تمام نمی‌شود. لحظه‌ی خستگی اوج داستان است. لحظه‌ی شکست هنگامه‌ی پیش از آغاز کردن است. باور کن می‌دانم سخت است. باور کن خودم در خم ِآغاز مانده‌ام. و باور کن می‌دانم سختِ تو سختِ من نیست. دردِ هر کس تنها شبیه اثر انگشت خودش است، و از اثر انگشت من تا اثر انگشت تو یعنی یک دنیا - یک انسان فاصله. و من این تنهاییِ عجیب را خیلی دوست دارم. این تنهایی انسان در جستجو کردن و رویارویی با خودش و همه‌چیز را. شاید چون هیچ چیز به اندازه‌ی این تنهایی آدمها را بزرگ نمی‌کند. به شرط آنکه بپذیریم پای لرز نشستن را. و من می‌دانم لااقل، که تو به درد اعتقاد داری.

اضطراب واژه‌ی تلخی نیست. تلخ فقط در بی‌اویی است. هر دردی غیر از ناامیدی درمان دارد. ناامیدی هم حتی درمان دارد. چاره‌اش رفتن زیر چراغ است. که بتوانی دست در جیبت کنی و بلیط یک طرفه‌ات را پیدا کنی و یادت بیاید که چقدر مسافریم و چرا آمدیم. یادت بیاید این راز بزرگ را. که هم راز است و نمی‌دانی، هم می‌دانی‌اش. فقط باید سفر کنی به راهی که چراغ‌ها می‌گویند. باید اعتماد کنی به او. هر خستگی‌ای عاقبت تمام می‌شود. یعنی کسی هست که نگهبان همه‌ی خستگی‌هاست. مادام که به او بسپاری‌شان. خوب هم اگر نشدیم باکی نیست. شاید قرار به "قرار" نباشد.

می‌گذرد. می‌گذریم. فقط امیدوارم خوب بگذرانیمش. آن طرفِ قصه‌ی بودن، روشنی است. تنها باید این طرف بینا شویم برای دیدنش.

+ اینها را نمی‌دانم چرا به تو گفتم. فکر می‌کنم همه‌ را خودت خوب می‌دانی.