درسهایی که از مدرسه جا ماندند
من نباید یزدی باشم؟ نباید کاشانی؟ نباید صاحب شیشههای رنگی و خانههای حیاطدار و عصرهای آبپاشی توی حیاط باشم؟ کجایید هندوانههایی که توی رودخانههای پیکنیکهای یک روزه رها میشوند؟ کجایید بازیها؟ کجایی کودکی؟ ما در بزرگیمان تنها ماندهایم و دوست پیدا کردن از یادمان رفته.
+ نوشته شده در پنجشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 3:30 توسط من
|