من نباید یزدی باشم؟ نباید کاشانی؟ نباید صاحب شیشه‌های رنگی و خانه‌های حیاط‌دار و عصرهای آب‌پاشی توی حیاط باشم؟ کجایید هندوانه‌هایی که توی رودخانه‌های پیک‌نیک‌های یک روزه رها می‌شوند؟ کجایید بازی‌ها؟ کجایی کودکی؟ ما در بزرگی‌مان تنها مانده‌ایم و دوست پیدا کردن از یادمان رفته.